« امیر الامراء »؛ علی علیه السلام

آیت الله جوادی آملی

پیامبر خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه را انجام می‌دهد، روی این مبنا وجود مبارک رسول گرامی درباره امیرمؤمنان(علیهما السلام) مکرّر مسئله نصب ولایت و امامت و خلافت آن حضرت را بازگو کرد. از آغاز نبوت و رسالت این مساله مطرح بود، تا اواخر عمر مبارک حضرت.

 

پیامبر خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه را انجام می‌دهد، روی این مبنا وجود مبارک رسول گرامی درباره امیرمؤمنان(علیهما السلام) مکرّر مسئله نصب ولایت و امامت و خلافت آن حضرت را بازگو کرد. از آغاز نبوت و رسالت این مساله مطرح بود، تا اواخر عمر مبارک حضرت.

 

اما ابتکاری که رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) انجام داد این بود که آن جریان بین‌المللی نصب ولایت را در یک زمان خاص و مکان مخصوص انجام داد، تا احدی نتواند آن را انکار کند. خدا این کار را درباره توحید خودش نیز کرد، یعنی در یک صحنه‌ای که احدی نتواند انکار کند یعنی جریان ﴿أَلَسْتُ﴾ توحید خود را بیان کرد. لذا می بینید عبارت‌ها، لفظ‌ها و خصوصیت‌ها، میام جریان ﴿أَلَسْتُ﴾ و جریان غدیر همه شبیه‌اند.

 

خدای سبحان در سوره مبارکه «اعراف» صحنه ﴿أَلَسْتُ﴾ را مطرح کرد، خدا از اولین تا آخرین انسان را در یک مشهد و محضر، شاهد و حاضر کرد، در آن صحنه ذات اقدس الهی فرمود: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾، آیا من خدای شما هستم؟ در آنجا جایی برای شک نبود تا کسی تأمل کند، چون دومی در کار نبود، لذا همه گفتند ﴿قَالُوا بَلَی﴾؛ تو رب هستی و ما مربوب هستیم. در جریان غدیر نیز رسول خدا از آن جهت که خلیفه خداست و خلیفه کار مستخلف عنه یا نمونه کار او را انجام می‌دهد، اولین و آخرین مکلفینی که ممکن بود در مکه حضور پیدا کنند همه را دعوت کرد، در این زیارت نورانی امام هادی(ع) که مخصوص روز غدیر است وجود مبارک حضرت هادی(ع) به حضرت امیر(ع) خطاب می‌کند که در یک سرزمین سوزان پیغمبر همه را جمع کرد. در آن سه‌راهی که عده‌ای به حجاز می‌آمدند، عده‌ای به عراق و عده‌ای به مصر، در آن سه‌راهی وقتی که هنوز متفرق نشده بودند همه را جمع کرد و سخنرانی کرد، کاری که خدا در جریان اقرارگیری بر توحید آن کار را انجام داد، رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) نیز در اقرارگیری به رسالت و خاتمیت خود آن کار را انجام داد، در حضور اولین و آخرین زائران حج خطبه‌ای خواند و فرمود: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْكُمْ‏ بِأَنْفُسِكُم‏»، خدا فرمود: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ همه گفتند: ﴿بَلَی﴾. رسولش گفت: «أَلَسْتُ أَوْلَی مِنْكُمْ‏ بِأَنْفُسِكُم‏»، همه گفتند: بلی. این نقشه را ذات اقدس الهی ترسیم می‌کند. آیا من پیامبر نیستم؟ همه گفتند بله. آنگاه دست مبارک حضرت امیر(ع) را گرفت و فرمود هر که را من پیامبرم، این علی(ع)، مولای اوست! در نتیجه دیگر احدی نمی‌تواند این مساله را انکار کند.

 

جریان غدیر نظیر جریان ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾ یک صحنه محققانه و عالمانه دقیق است. آن‌گاه بعضی انکار کردند، بعضی انکار نکردند، مثل همین مؤمنین‌اند که در آن صحنه ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ﴾، ﴿قَالُوا بَلَی﴾ گفتند، بعد کفر، یا نفاق، یا شرک، یا الحاد ورزیدند. وگرنه آن صحنه، صحنه انکار شدنی نبود. بعد از جریان غدیر هم همین طور است صحنه، صحنه انکار و امثال ذلک نبود.

 

در همین زیارت نورانی مخصوص روز عید غدیر، امام هادی(سلام الله علیه) فرمود در هیچ صحنه‌ای خدا برای تو ای علی(ع) امیر قرار نداد، فرمود: «فما امر احدا علیک» هیچ کسی را امیر بر تو قرار نداد، تو «امیر الامراء» هستی. در یکی از صحنه‌های جنگ، دست راست مبارک حضرت امیر(ع) آسیب دید و پرچم از دست ایشان افتاد، یک عده رفتند پرچم را بگیرند حضرت رسول فرمود: «فَضَعُوهُ فِی یدِهِ الشِّمَال‏»؛ «فان شماله خَیر من أیمانکم»؛ فرمود گرچه دست راست علی(ع) آسیب دید ولی پرچم را به دست چپ او بگذارید، دست چپ علی(ع) از تمام دست‌های راست بالاتر است!

 

این مطالب را از دست ندهید....

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.